به گزارش «نماینده»، با آغاز ماه محرم الحرام هیأت در مساجد و حسینیههای سراسر کشور بر پا میشود و عزاداران حسینی پای صحبت کارشناسان دینی مینشینند و بعد از آن در مصیبت عزای سید و سالار شهیدان اشک ماتم میریزند.
یکی از این سخنوران نامی و درسآموز، مرحوم آیتالله عبدالکریم حقشناس بود که سخنانش هنوز بوی تازگی و معرفت ناب میدهند:
*ساعات جبران نشدنی «ترک مجلس علم»
انسان باید همیشه اول به موقعیت خودش توجه پیدا کند تا استفاده بیشتری ببرد. برای همین من روایاتی میخوانم که شما را به موقعیت فعلیتان متوجه کنم. این حدیث که عرض میکنم در تفسیر برهان نقل شده است: «کان فیما وعظ لقمان ابنه أنه قال له: یا بنی اجعل فی أیامک وساعاتک نصیباً لک فی طلب العلم فانک لن تجد له تضییعاً مثل ترکه»، ببینید شرع انور چقدر اهتمام دارد که شما تحصیل علم کنید!؟ لقمان به فرزندش سفارش میکرد باید در شبانهروز، ساعتی را برای دریافتن آن علمی که تو را به ماوراءالطبیعه و عالم دیگر آگاه میکند، قرار دهی.
آن علومی که ما نوعاً تحصیل میکنیم تا لب گور همراه ما است؛ برق، مکانیک، فیزیک، شیمی و مانند اینها، علاوه بر اینکه «فضل» است و حقیقت اشیاء که همان ربط و نیاز به خدای متعال است را برای ما معلوم نمیکند، فقط تا موقع مردن هماره ماست و ماندنی نیست. اما «علم» آن است که انسان را به حضرت صانع، به نبی اکرم(ص) و به رفتار و اخلاق درست آگاهی دهد.
«فانک لن تجد له تضییعاً مثل ترکه»، مال ما به ازاء دارد و اگر گم شود یا ضایع شود، میتوان آن را دوباره تهیه کرد. سلامتی هم همین طور است که جایی از بدن صدمه ببیند، میتوان آن را دوباره اصلاح کرد. اما اگر یک ساعت از عمرتان که آن را باید برای یادگرفتن احکام مصرف میکردید، از دست بدهید، دیگر ما به ازائی ندارد و قابل جبران نیست. پس هیچ خسارتی مانند ترک مجلس علم آموزی و اتلاف عمر در امور دیگر نیست.
شخصی خدمت رسولالله(ص) آمد و عرض کرد: عدهای یک طرف مسجد نشستهاند و دعا میخوانند و عدهای دیگران آن طرف مسجد دارند مسائل حلال و حرام را برای هم بیان میکنند. حضرت فرمودند: «هر دو کار، خیر است.» آن شخص دوباره عرض کرد: «یا رسولالله! کدام افضل است؟» ایشان فرمود: «آن گروهی که مسائل حلال و حرام را برای افراد جامعه بیان کند: «و انما بعثت معلما»؛ آنگاه به این دسته نزدیک شد و در کنار آنها نشست. پس به موقعیت خود توجه داشته باشید که اگر این «ساعت علمی» از دست برود، هیچ چیز جز جای آن را پر نمیکند.
* ضرورت «توجه به ارتباط با خدا» در کنار تحصیل
امروز دیدم یک محصلی هنگام نماز، دارد برای غذا خوردن میرود. من گفتم: «ساعت نماز و اقامه جماعت است؛ تو کجا میروی!؟» گفت: «من به منزل میروم تا غذا بخورم!» ببینید آقا! این آدم، برنامه ندارد. این محصل، بیبرنامه است.
خدا رهبر انقلاب را رحمت کند؛ ایشان فرمودند: «لمعه و دیگر کتابهای حوزوی نسبت به درس صحت سلب دارد؛ یعنی اینها که درس نیست!» من از صبح که آمدم، تا حالا خودم را خسته کردم که چطور از یضرب، ضارب ساخته میشود و چطور از ضرب، اسم مکان و زمان مشتق میشود!؟ آیا حالا که صرف کردم و خودم را حسابی خسته کردم، زمانی که وقت نماز شد، باید بروم منزل و غذا بخورم!؟
این یعنی اینکه من برنامه ندارم. اگر هم گرسنه میشوی، راه هست برای اینکه نه گرسنگی بکشی و نه اینکه از نماز اول وقت و جماعت محروم شوی؛ مقداری نان و پنیر بگیر و همراه خود بیاور، این همان کاری است که اساتید ما نوعاً در ایام طلبگی میکردند. آنها هم قدری گوشت کوبیده، لای نان میگذاشتند و نان را در دستمال میپیچیدند، در یک ساعت معین که گرسنهشان میشد، آن را میخوردند. آیا سزاوار است که انسان «نماز جماعتش» را برای «نان و چای» ترک کند!؟
*مداومت بر نماز جماعت و تهجد شبانه شرط ادامه توفیقات علمی است/ چگونگی تبدیل تحصیل به عبادت
رفقای عزیز! آقایان اهل علم! خدا شاهد است اگر شما نماز اول وقتتان را ترک کنید، یا بالاتر، اگر خدای تبارک و تعالی آن تهجد را روزی کرد، تحصیلات شما منقطع میشود! بله؛ خیلیها بودن که درس میخواندند، ولی رها کردن و رفتند؛ چون عشق و علاقه و استعداد را پروردگار باید مرحمت کند تا درس خواندن آدم پیش برود؛ این زمینهها در اثر التماس به درگاه خدا، خلوت و توجه در شب و نیمه شب فراهم میشود.
ای داد و ای فریاد! علت محدثه تحصیلات شما، توفیق پروردگار بود؛ البته تصمیم خودتان هم مؤثر است؛ اما بقا و ادامه این تحصیلات، موکول بر همین ارتباط با پروردگار است. حالا چرا باید کسی برای نان و چایی، از این ارتباط دست بردارد!؟
خدا مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی را رحمت کند؛ ایشان در اسرار الصلاة میفرمایند: «کسانی که به جای توجه به ساحت قدس ربوبی، فقط به درس و بحثشان اهمیت میدهند، اگر بتوانند درس را ادامه دهند، مدقق و مشکک میشوند»؛ نه عالم واقعی! یعنی اولاً این طور آدمها خیلی زود میبرند و نمیتوانند درس را ادامه دهند و ثانیاً اگر پشتکار داشته باشند، راه به جایی نمیبرند و در مسیر علم موفق نمیشوند.
برای اینکه درس خواندن به عبادت تبدیل شود و جنبه عبادی پیدا کند، خیلی زور میبرد و فشار و سختی دارد. چقدر قید میخورد تا جنبه عبادی پیدا کند و از آن طرف تأیید شود! رسائل و مکاسب خواندن، باید هم با قصد قربت باشد، یعنی لله و فیالله باشد، هم برای خدمت به ساحت مقدس شرع باشد، هم برای انقاذ و نجات دادن غریق و متوجه کردن ابناء بشر نسبت به تکالیف دینشان و هم...
علیای حال، اگر طلبهای درس را مقدم داشت و دانشمند شد، ولی به ارتباطش با ساخت مقدس ربوبی اهمیت نداد، به عمق مطالب نمیرسد و در یافتههای دیگران، مدام تشکیک میکند و عمرش را در یافتن اشکالات بیثمر اقوال این و آن تلف میکند. فخررازی که ملقب به امام المشککین است، گاهی اوقات در تفسیر خود، راجع به یک آیه، سیاشکال مطرح میکند که اگر این طور بشود یا آنطور بشود، معنای آیه چه خواهد شد! در آخر هم اغلب به این اشکالات پاسخ نمیدهد و مسأله را در ابهام رها میکند. اگر کسی تحصیلاتش منور باشد، «محقق مدقق» میشود.
* «دوام مراقبه» راه رهایی از دامهای شیطان
رفقای جلسه ما سه دستهاند و کلاسهایشان با هم فرق میکند؛ یکی در کلاس فعل واجبات و ترک محرمات، یکی در کلاس ترک مشتبهات و یکی هم انشاءالله در کلاس ترک ماسوی الله است. لذا ما باید طوری صحبت کنیم که هر سه دسته، هم گوینده و هم شنونده، از فرمایشات آل عصمت: استفاده کنیم.
شیطان دائماً مترصد است، چه در نماز و چه در غیر نماز، به سراغ آدم بیاید تا او را از مسیر خارج کند؛ اما به کسانی که نمازشان را اول وقت میخوانند و حال مراقبه دارند، کمتر نزدیک میشود. او با آگاهی خاص خود میفهمد که این شخص الان در حال مراقبه است با نه؛ اگر ببیند در حال نسیان پروردگار است به سراغشان میآید. امام صادق(ع) فرمود: شیطان میفهمد که این شخص یعنی خدا را فراموش کرده و از این مطلب که خداوند متعال بر همه اسرار او اطلاع دارد، غفلت دارد. انسان باید در حال مراقبه بداند که در حضور و محضر چه کسی است؛ او «علیم بذات الصدور» است.
گروهی سؤال کردند: یابن رسولالله! معنای «علیم بذات الصدور» چیست؟ حضرت فرمود: خطوراتی که در ذهن شماست. در حضور پروردگار است؛ یعنی همین که یک معصیتی به ذهنتان خطور میکند و خیالش را میکنید، در محضر و حضور پروردگار است و او به این خیالات و خطورات هم آگاه است. شیطان میفهمد که آدم، از مراقبه خارج شده یعنی غافل شده یا نه!
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشی/شاید که نگاهی کند آگاه نباشی
البته شیطان علاوه بر غافلها، کسانی که معرض از ذکر پروردگارند و کسانی که احکام الهی را از روی بیاعتنایی، یک دستی گرفتهاند را نیز میشناسد.
پروردگار عزیز، شیطان را معرفی کرده و فرموده است که شیطان، برای شما عدو مبین است. لذا حضرت در ادامه میفرماید: پس در برابر شیطان، مثل فرد غریبهای باش که سگ چوپان به سراغش میآید، او برای اینکه سگ را از خودش دور کند، به صاحب سگ، یعنی همان چوپان پناه میبرد تا او این سگ را از وی دور کند. بنابراین همین که شیطان با حالت وسوسهگری به سراغتان آمد، برای اینکه شما را از راه حق دور کند و یاد خدا را از دل شما ببرد، به پروردگار خود پناه ببر و از او کمک بخواه تا نجاتت دهد! پروردگار عزیز، هم رب شماست و هم رب شیطان است. لذا باید پروردگار را صدا بزنی!
خدا شاهد است، من صبحها، وقتی که رادیو را روشن میکنم که ببینم موقع اذان شده است یا نه، وقتی قرآن میخوانند و این آیه را قرائت میکنند که «ادعونی استجب لکم» با خود میگویم: آیا من که از امیال نفسانیام متابعت میکنم، میتوانم به این دعوت خدا عمل کنم!؟ من که گرفتار مقام هستم، میتوانم به «ادعونی» عمل کنم!؟ من که ماعدای ضروریات، متعلقاتی پیدا کردهام، آیا میتوانم «ادعونی» را عمل کنم!؟ آخر این تعلقات نمیگذارد!
وقتی پروردگار عزیز، کسی را دوست داشته باشد، تعلقات غیر ضروری را از او میگیرد. تمام آن متعلقاتی که برای خودش درست کرده و به آنها تعلق و دلبستگی داشت را از او میگیرد آقاجان! پس وقتی که وسوسهای از طرف شیطان آمد، باید صاحب شیطان را صدا بزنی تا خلاص شوی!
این کار نتیجه میدهد. سیدبن طاووس (رحمهالله) فرمود: این پسر عزیزم! اگر در دو قلعه محکم متحصن شوی، از شر شیطان ایمن خواهی بود؛ یکی توجه به مقام اقدس حق، یعنی ایمان به پروردگار و یکی هم انقطاع از خلق به حق، یعنی توکل به پروردگار. اما اگر مقام مراقبه را از دست دادی، شیطان جلو میآید و دائماً برایت نمایش میدهد تا نمازت خراب شود.
اگر شما دو دقیقه هم از پروردگار غفلت کنی، او بسیار ذوق میکند. یک پرده از گذشتهات نمایش میدهد و حواست را پرت میکند و تو هم با خیالات گذشته، معاشقه میکنی و غافل میشوی! یا پردهای نسبت به آینده برایت نمایش میدهد و تو با آن خیالات، مشغول میشوی! البته اگر او نتوانست با این مناظر شهوتانگیز هم شما را اغفال کند، بیکار نمینشیند و پردهای بیخودی دیگری جلوی شما باز میکند و به هر ترتیبی که شده، تلاش میکند که شما را از یاد خدا غافل کند؛ مثلاً اینکه چرا فلانی آمد و سلام نکرد!؟ چرا فلانی به من بیاحترامی کرد!؟ چرا وقتی به فلان جلسه رفتیم، فلان طور شد و...!؟ این خیالات بیخود با شماست، تا اینکه سلام آخر نماز را بدهید.
پس چطور میشد در برابر این دشمن مقاومت کرد؟ حضرت فرمودند: تو قادر نیستی بر اینکه راههای وسوسه را از الهام ملکی تمییز دهی، مگر وقتی که دوام مراقبت داشته باشی. تنها در این صورت است که شیطان نمیتواند این چیزها را به خاطر شما بیاورد.
علامه طباطبایی میفرمود: «اولش مراقبه است، وسطش مراقبه است و آخرش هم مراقبه است».
نظر شما